به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

به وبلاگ پرنویسا خوش آمدید
هر نوشته‌ای برای خواندن متولد می‌شود

«نوشتن» کسب و کارِ من است!
در این وبلاگ،
نمونه‌هایی از ثبت اندیشه‌ و احساسم را
بیشتر به صورت «درباره‌نویسی» و «شعر» بیان می‌کنم.

سپاسگزارم که آنها را با ذکر نام این وبلاگ با خوانندگان دیگر به اشتراک می‌گذارید

پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۷ ب.ظ

درباره‌ی نمایش «بازار عاشقان»

نویسنده: محمد ابراهیمیان؛ کارگردان: هادی مرزبان؛ بازیگران: فرهاد قائمیان، محمد حاتمی، شهرام عبدلی، فرزانه کابلی؛ فروردین 1395، تالار وحدت

«بازار عاشقان» با تمرکز بر موضوع «عشق» و «دادگاهی کردن عشق» با نمایش‌های دیگر در خصوص مولانا و شمس، مانند «شمس پرنده» کار خانم صابری تفاوت دارد. 

t1-2

محاکمه‌ی فرضی عشق با گزارش زیبایی که این نمایش از آن عرضه می‌کند، به صورت تلویحی بارها در تاریخ و فرهنگ ما رخ داده است، و منصور حلاج، عین‌القضاة همدانی و شیخ شهاب‌الدین سهروردی تنها چند تن از محکومان نام‌آشنای آن هستند. بنابراین پرسش  و پاسخ‌ها، و واکنشهای این دادگاه، فرازمان و قابل تعمیم‌‌اند.

مردم چه در آغاز نمایش و چه در دادگاه، به بهترین شکل نشان داده شده‌اند. مردم همان مردم همیشگی هستند. آنها از شوریدگی شیخ شهرشان برآشفته‌اند و جنجال راه انداخته‌اند، اما تاب آن را هم نمی‌آورند که درباره‌ی علّت این برآشفتگی، یعنی عشق بشنوند. آنها با پیش‌داوری و عصبیّت فقط حکم به کشتن و سوزاندن و بر باد دادن خاکستر شمس می‌دهند. مولوی و شمس خود بهتر از هر کس می‌دانند که نمی‌شود به مردم خُرده گرفت، زیرا افهام خلایق مختلف است.

تواضع، احترام و محبّت حضرت مولانا به حضرت شمس، توسط آقای حاتمی بسیار زیبا، دلنشین و معنادار به اجرا درآمده است. به‌طوری‌که رابطه‌ی آنها از شکل مرید و مرادی، و شاگرد و استادی معمول به صورت یک مفاهمه‌ی انسانیعاشقانه و عارفانه به نمایش داده می­شود. آن دو ناگهان همدیگر را در بهترین و ناب‌ترین فرصت زندگی خود یافته‌اند و قدرِ این آشنایی عاشقانه را که با شناخت همراه است، به خوبی می‌دانند.

بی‌تردید، یکی از بخش‌های متفاوت و خاصّ این نمایش، سخنرانی کراخاتون در فصل دادگاه در خصوص زنان و رأی و رفتار مردان است. به خصوص آنجا که از زادنِ زنان و کشتن انسان‌ها توسّط مردان سخن به میان می‌آورد و می‌گوید: مگر زنان می‌زایند که شما مردان بکشید و بسوزانید و خاکستر بر باد دهید؟!

همچنین در این نمایش اشاره‌های متعددی به مقوله‌ی ترور، ترس، غارت و کشتار وجود دارد که در فصل رقص با شمشیر مردان سیاه‌پوش دورِ شمس به بیشترین حدّ دلالت‌گری خود می‌رسند. این اشارات بی‌ارتباط با وضعیت کنونی منطقه‌ی خاورمیانه و جهان اسلام نیست، و سماع سرخوشانه‌ی شمس در این میانه، شاید اشاره‌‌‌ی زیرکانه‌ای باشد بر این حقیقت که آنچه جهان از آن رنج می‌برد، عصبّیت و نفرت است و درمانی جز عشق ندارد.  

t1-1

 شمس، مولانا، کرا خاتون، حلاج و دیگران انسان‌هایی بودند که روزگاری پیش از ما می‌زیستند. آنها هرگونه‌ که اندیشیدند، احساس کردند، رفتار کردند و در یک کلام بودند، گذشتند. فارغ از نظر و قضاوت مردمان روزگارشان و ما! اینکه شمس و مولانا در یکدیگر چه دیدند که این‌طور مجذوب هم بودند، فقط تا اندازه‌ای در اشعار مولونا و اقوال منسوب به شمس بازیافتنی است، ولی نمی‌توان به‌طورقطعی درباره‌ی آن سخن گفت. اما یاد، سخن و اثری که از آنها ماند، چنان شورانگیز است که نشان می‌دهد آنها جویندگانی بودند که هریک به فراخورِ خود چیزی یافتند. و اینکه آتش عشقِ آنها با وجودِ همه‌ی مخالفت‌ها، تهمت‌ها و داوری‌های تعصّب‌آلود نه تنها خاموش نشد، بلکه روشن و شعله‌ور باقی ماند! و این یعنی حقیقی بودن!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۱۹
پروین شیربیشه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی