به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

به وبلاگ پرنویسا خوش آمدید
هر نوشته‌ای برای خواندن متولد می‌شود

«نوشتن» کسب و کارِ من است!
در این وبلاگ،
نمونه‌هایی از ثبت اندیشه‌ و احساسم را
بیشتر به صورت «درباره‌نویسی» و «شعر» بیان می‌کنم.

سپاسگزارم که آنها را با ذکر نام این وبلاگ با خوانندگان دیگر به اشتراک می‌گذارید

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۰۴:۱۷ ب.ظ

فکر کردن و حل کردن روی صفحه کاغذ

نوشتن هزار و یک کاربرد برای ما دارد که نویسندگی فقط یکی از آنهاست. 

نوشتن به من کمک می‌کند که خودم را پیدا کنم، خودم را بهتر بشناسم و بسیاری از مسائلم را با خودم طرح و حل کنم. اتفاقاتی که در طول روز رخ می‌دهند، ارتباطاتی که با دیگران داریم، سوءتفاهم‌ها، ناراحتی‌ها و ... .

 

کافی است ...

۱. خودکار و کاغذ برداریم و پشت میزی بنشینیم.

۲. مسئله‌ای که فکر ما را مشغول کرده را بنویسیم.

۳. هر طور که شده با هر تعداد کلمه و هر نوع جمله‌بندی که می‌توانیم.

۴. موقع نوشتن، آنچه واقعیت هست خودش، خودش را نشان می‌دهد. 

۵. بسیاری از مسائل ما به محض مکتوب شدن، حل می‌شوند. همین که یک بار دیگر از ذهن ما عبور می‌کنند و درست و دقیق به آنها نگاه می‌بینیم، می‌فهمیم اصلاً مسئله یا مشکل مهمی نبوده‌اند. در واقع بسیاری از آنها اصلاً مسئله و مشکل نیستند، بلکه به شرایط و وضعیت انسانی ما بر می‌گردند و چیزهایی را که باید در طول زندگی خود بیاموزیم، به ما یادآوری می‌کنند.

۶. اگر مسئله و مشکلت واقعاً مسئله و مشکل بود، حالا می‌توانی صورت آن را برای خودت بنویسی. دقیقاً مانند یک صورت مسئله.

۷. فقط به صورت مسئله‌ای که نوشتی یا از میان صورت مسئله‌های مختلف انتخاب کرده‌ای، فکر کن و آن را بررسی کن. چه راه‌حل‌(هایی) به نظرت می‌رسد؟

 

مثال

مثلاً می‌نویسم او این کار را انجام داد و من ناراحت شدم. این گزارش مسئله است. صورت مسئله‌های مختلفی قابل طرح است:

۱. چه کار کنم که دفعه بعد از رفتار او ناراحت نشوم؟ 

۲. چگونه او را متوجه رفتارش کنم تا دوباره ناراحتم نکند؟ 

۳. آیا ناراحت شدن من از رفتار او اصلاً درست بود؟ 

ببین مسئله تو واقعاً کدام‌یک از اینهاست؟

  • ناراحت شدن یا نشدن خودت
  • بررسی و تغییر دادن رفتار 

تا همین جا بسیاری از احتمال‌ها و گزینه‌ها را می‌توانی مثل بازی گل یا پوچ، پوچ کنی. مثلاً گاهی رفتار دیگران اصلاً به ما ربطی ندارد و قرار نیست ما رفتار آنها را تغییر دهیم. گاهی ناراحت شدن ما به عامل دیگری یا به فکری که داریم بر می‌گردد. 

موقع نوشتن می‌توانیم گمانه‌زنی ‌کنیم و این احتمالات را با خودمان بررسی کنیم. 

گاهی باید چیزی را بپذیریم. مثلاً اینکه خیلی‌ها چنین رفتارهایی از خود بروز می‌دهند. ما با نوشتن روی کاغذ به این صراحت و شفافیت با خود می‌رسیم که بپذیریم چنین حالاتی وجود دارند. نوشتن در این حالت ما را بخشنده‌تر و با گذشت‌تر می‌کند. 

 

همیشه این جور مواقع به خودم می‌گویم چرا از وسیله در دسترس، ارزان، همیشگی و بدون دردسر و مفیدی مانند نوشتن کمتر استفاده می‌کنیم؟! وسیله‌ای‌ که این‌چنین ما را از بسیاری موارد و افراد بی‌نیاز می‌کند. وسیله‌ای که ما را محکم و خودکفا می‌کند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۹ ، ۱۶:۱۷
پروین شیربیشه
دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۱۵ ب.ظ

بال‌های نوشتنت را باز کن!

بالهای نوشتن

آیا می‌توان پرواز کرد، بدون پریدن و باز کردن بال‌ها ؟ 

همان‌طور که بدون پریدن و باز کردن بال‌ها نمی‌توان پرواز کرد، بدون پریدن به یکباره در نوشتن و باز کردن بال‌های نوشتن نمی‌توان نوشت. شاید کسانی که مشکل «ناتوانی در نوشتن» و «انسداد نوشتن» را تجربه کرده‌اند، بهتر از هر کسی بتوانند این موضوع را درک کنند. 

 

آیا بال‌های نوشتنت را باز کرده‌ای؟ 

وقتی می‌خواهی بنویسی و نمی توانی، از خودت یک سؤال ساده بپرس: «آیا بال‌های نوشتنم را باز کرده‌ام؟»

شاید بپرسی این که گفتی، یعنی چه؟

۱. آیا موقع نوشتن، نگران قضاوت اطرافیانت هستی؟ اینکه یک روز بالاخره نوشته‌ات را می‌خوانند و چه فکری در مورد تو می‌کنند؟

۲. آیا موقع نوشتن، نگران عدم تأیید یا سانسور نوشته خود توسط مراجع قانونی هستی؟ بسیاری از افراد تازه‌کار و غیر حرفه‌ای که صاحب دیدگاه‌های خاصی نیستند و چیز چندانی هم تا به حال ننوشته‌اند، از این موضوع واهمه شدیدی دارند!

۳. آیا موقع نوشتن، نگران استقبال مخاطبان و خوانده شدن نوشته خود هستی؟

۴. آیا موقع نوشتن، نگران کیفیت ادبی‌ و هنری نوشته خود هستی؟ بسیاری از افراد تازه‌کار گمان می‌کنند اولین نوشته‌های‌ آنها باید شاهکار از آب در بیاید. احتمالاً سری به تاریخ ادبیات ایران و جهان نزده‌اند! 

۵. آیا موقع نوشتن، نگران فروش اثر خود یا به سرقت رفتن آن هستی؟ بسیاری‌ از افراد فکر می‌کنند نوشته آنها باید در تیراژ بالا چاپ شود و به فروش آنچنانی‌ برسد. برخی گمان می‌کنند جامعه ادبی منتظر به اتمام رسیدن نوشته آنهاست و بسیاری از افراد در کمین نشسته‌اند تا از نوشته آنها به نفع خود استفاده کنند. 

و ... .

چنین پندارهایی، بال نوشتن تو را می‌بندند و اصلاً به تو اجازه نمی‌دهند شروع به نوشتن کنی. در‌حالی‌که اول از همه باید شروع به نوشتن کنی. زیاد بنویسی و بخوانی‌ و ... تا بتوانی پرواز کردن در آسمان کلمات و متن را بیاموزی.

 

عوامل و افکار دیگری که بال‌های نوشتن ما را می‌بندند

۱. بنویسم، خُب که چی؟ 

۲. هیچ برنامه‌ای برای نوشتن و ادامه مسیر نداشتن 

۳. از نوشتن که به نون و آبی نمی‌رسم!

۴. نوشته‌های‌ من خوب نیستند و ارزشی ندارند! از کجا بفهمم خوب هستند؟

۵. ضعف اعتماد به نفس و عزت نفس: آیا اصلاً من یک نویسنده هستم؟ آیا اصلاً من می‌توانم از پس نوشتن بربیایم؟ 

۶. کمبود اطلاعات و حرفی برای گفتن 

۷. بی‌ارزش دانستن حرف و نظر خود 

۸. فقط خیال‌بافی درباره نوشتن / عدم عملگرایی و پشتکار 

۹. ترس از دیگران، و واکنش‌ها و نظرات آنها (اطرافیان، استاد و معلم، ناشر و سردبیر، دوستان و همکاران و مخاطبان)

۱۰. نتیجه کار از خود کار مهمتره! ترس از کیفیت نتیجه و عمل نکردن

 

با بال‌های بسته نمی‌توانی بنویسی!

مطمئن باش! هزار سال هم بگذرد تا بال‌هایت را باز نکنی، نمی‌توانی بنویسی و از نوشتن لذت ببری. نویسنده کسی است که اولاً از نوشتن لذت می‌برد و به خاطر همین به نوشتن ادامه می‌دهد. اگر نوشتن برای تو کار زجرآوری است، معلوم است که هنوز بال‌هایت را کامل باز نکرده‌ای و رها نشده‌ای.

 

اول رها شو و بعد بنویس!

رها باش! رها کن! تا بتوانی بنویسی.

  • از فکر دیگران: دیگران سر کار خودشان هستند و با تو کاری ندارند. این تو هستی که آنها را بزرگ کرده‌ای و از آنها برای خودت دیو ساخته‌ای. آنها فقط یک سر و دو گوش هستند. مانند خودِ تو که یک سر و دو تا گوش داری!
  • از فکر کیفیت: تو باید بنویسی، تو باید بد بنویسی، تو باید آن‌قدر بنویسی تا نوشتن را بیاموزی. کیفیت در ابتدای مسیر اصلاً اهمیتی ندارد. فقط بنویس!
  • از فکر شهرت: ابتدای کار هیچ کس تو را نمی‌شناسد. پس راحت باش و کار خودت را بکن. بعداً می‌توانی مشق‌ها و تمرین‌هایت را با لبخند و شادمانی به دیگران نشان دهی!
  • از فکر موفقیت: بارها شکست را تجربه می‌کنیم تا به موفقیت برسیم. این قانون زندگی در نوشتن هم صادق است! مگر زندگی نکرده‌ای؟!

 

حالا فهمیدی منظورم از باز کردن بال‌ها چه بود؟ 

پس، همین لحظه بال‌هایت را برای نوشتن باز کن. یک لیوان آب گوارا بنوش، یک کاغذ سفید بردار و شروع به نوشتن کن. اولین کلمه‌ای که به ذهنت می‌آید. بنویس بدون هدف، بدون فکر کردن به نتیجه، بدون فکر کردن به دیگران و نظراتشان، بدون فکر کردن به جایگاه خودت. فقط بنویس و از نوشتن لذت ببر!

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۹ ، ۱۵:۱۵
پروین شیربیشه
يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۴۹ ق.ظ

درباره داس و فرهنگ داسی

داس: وسیله‌ای برای درو کردن غلات. و البته نشان دادن غیرت مردی به مردان دیگر ... ! 

داس و فرهنگ داسی هنوز در جامعه ایرانی رایج است. 

تا وقتی که به جای عکس مرحومه که در واقع گردنش به قول آقای ژوله کمی داسی شده، در اعلامیه شمع و گل و پروانه می‌گذارند و در آن نام و نسبت مردان خانواده و فامیل را ذکر می‌کنند، فرهنگ داسی وجود دارد. 

کم مانده بود نام دوست پسر مرحومه را هم به خاطر اینکه مذکر بود، در اعلامیه ذکر کنند!!!

به جای مرحومه، لطفاً انصاف به خرج دهید و بنویسید «مقتوله»!

گویا مقتوله مادر نداشت، زیرا نامش در این اعلامیه مفقود است!

فرهنگ داسی که سنگ شرف و غیرت و شرم و آبرو را به سینه می‌زند، این طور در اعلامیه‌ای‌ کاریکاتور مسخره خودش را به نمایش می‌گذارد.

هنوز پس از یک ماه و نیم از دیدن این اعلامیه، نمی‌دانم به فرهنگ داسی بخندم یا به روزگار مردم آن بگریم! 

اینجا نوشتم که یادمان نرود فرهنگ داسی چه جلوه‌های غریبی را از خود در این روزگار غریب به ما نشان داد!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۹ ، ۰۰:۴۹
پروین شیربیشه
شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ب.ظ

چرا یادداشت روزانه می‌نویسم؟

پروردگارا من به نوشتن یادداشت روزانه سخت نیازمندم!

تصور یک روز بدون نوشتن، بدون یادداشت روزانه کلافه کننده است. ولی ما که اهل نوشتنیم، چنین روزهایی هم در تقویم زندگی‌مان داریم. روزهایی که از صبح زود باید برای کاری بیرون برویم، خرید کنیم و عصر یا شب خسته به خانه بیاییم. مخصوصاً اگر آن روز پر از حرف باشیم و نتوانیم به خاطر کمبود وقت یا از فرط خستگی چیزی بنویسیم. 

فردای آن روز، روز خاصی است. روزی که بدون معطلی به نوشتن یادداشت روزانه پناه می‌بریم. می‌نویسیم و می‌نویسیم و باز هم می‌خواهیم بنویسیم. مانند تشنه‌ای گرفتار عطش که هر چه آب می‌نوشد، باز هم می‌خواهد بنوشد.

نوشتن چنین چیزی است. برای کسی که اهلش می‌شود! مانند آب برای تشنه. 

هفته پیش یکی از این روزها را تجربه کردم. روزی که فردایش یادداشت روزانه‌ام را این طور آغاز کردم: پروردگارا، من به نوشتن یادداشت روزانه سخت نیازمندم! مانند جمله موسی پیامبر در (آیه ۲۴ قصص): پروردگارا، من به آن نعمتی که به سویم می‌فرستی، سخت نیازمندم! 

و خدا موهبت نوشتن را در زندگی‌ام به من بخشید. 

اگر نوشتن نبود و بال‌های نوشتنم باز نمی‌شد، ... .

اگر بال‌های نوشتنم را باز نمی‌کردم، نمی‌دانم الان کجا بودم؟ چگونه بودم؟ و داشتم در عالم چه کار می‌کردم؟ 

نوشتن با وجود انسان سر و کار دارد. تصور انسان - این موجود آگاه از وجود خویش - بدون نوشتن دشوار و حتی‌ناممکن است. اینکه انسان باشی، به وجود خودت آگاه باشی، ذاتاً دچار نسیان و فراموشی بشوی و نوشتن نباشد!

روز قلم، ۱۴ تیر ۹۹

   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۹ ، ۲۳:۵۸
پروین شیربیشه