به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

به وبلاگ پرنویسا خوش آمدید
هر نوشته‌ای برای خواندن متولد می‌شود

«نوشتن» کسب و کارِ من است!
در این وبلاگ،
نمونه‌هایی از ثبت اندیشه‌ و احساسم را
بیشتر به صورت «درباره‌نویسی» و «شعر» بیان می‌کنم.

سپاسگزارم که آنها را با ذکر نام این وبلاگ با خوانندگان دیگر به اشتراک می‌گذارید

۲۵ مطلب با موضوع «درباره‌ها :: درباره‌ی نوشتن» ثبت شده است

يكشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۴۶ ب.ظ

سه نکته‌ی ساده درباره‌ی بهتر نوشتن

      1.  نوشتن جمله‌های کوتاه و مستقل تاجای ممکن

جمله‌ها باید کوتاه و مستقل باشند. جمله‌های کوتاه و مستقلی که به‌طور متوالی و با نظم منطقی پشت سرِ هم می‌آیند، بسیار بیشتر از جمله‌های بلند معجزه می‌کنند. زیرا مخاطب را با خود بهتر همراه می‌کنند و به دریافت و فهم کمک بیشتری می‌رسانند.

2.  توجه به استقلال معنایی و هدفی

هر جمله و در مجموع هر بند (پاراگراف) باید استقلال معنایی و هدفی داشته باشد. مگر اینکه شامل چند مطلب مرتبط به هم، یا نتیجه‌گیری مطالب مرتبط با هم باشد.

3.  حجم مناسب

هر بند (پاراگراف) باید حجم مناسبی برای خوانش توسط مخاطب و توجه ذهنی او داشته باشد تا او بتواند مطالب ارائه شده در آن بند را به‌راحتی دنبال کند و ارتباط آنها را با هم دریابد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۴۶
پروین شیربیشه

ساده‌نویسی مزایای فراوانی برای نویسنده دارد. مزایایی درونی، شناختی و اخلاقی! ساده‌نویسی در خودشناسی، سخن‌شناسی، انسان‌شناسی و شناسی‌های زیاد دیگری به‌کارمی‌آید. مثلاً به تو کمک می‌کند صدق در سخن را پیدا کنی و به آن برسی. اول در سخنِ خودت! گاهی جمله یا بندی را می‌نویسی. سپس آن را با خودت بازخوانی می­‌کنی. گرچه خودت لحظاتی پیش نوشتی، و می‌دانی این جمله دارد چه می‌گوید یا چه می‌خواهد بگوید، اما تعجّب می‌کنی از اینکه چرا این‌گونه منظورت را بیان کرده­‌ای؟! چرا دقیق و درست بیان نشده؟ در جایی‌که نیازی به ابهام نیست، چرا مبهم‌گویی کرده­‌ای؟ سعی می‌کنی دوباره همان بند را بنویسی. این بار به سمت وضوح بیشتری حرکت می‌­کنی. با خودت عهد می‌­بندی طوری بنویسی که هر کلمه و هر جمله، دست‌کم مساوی و مترادف با خودش باشد و به خودش ارجاع بدهد. به عبارت دیگر، در گام اول آنچه می‌خواهی بگویی، باید دست‌کم برای خودت روشن باشد. بعد بسته به نوع نوشته‌ات می‌توانی به آن سبک مناسبی ببخشی.  

ادامه دارد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۳۵
پروین شیربیشه
چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۴۱ ق.ظ

درس‌هایی از ویرایش‌گری برای نوشتن (بخش سوم)

... گاهی نوشته­های خودت را ویرایش می­‌کنی، گاهی نوشته­‌های دیگران را. گرچه ویرایش، ویرایش است؛ اما در ویرایش نوشته‌­های دیگران، تو تازه متوجه ویژگی‌ها و عیوب سبکِ نگارش خودت می‌شوی. همان قالب‌­ها یا طرز سخن گفتن معمولت که آنقدر برایت عادی شده که متوجه اشکالاتش نیستی، هنگام خوانش نوشته‌های دیگران برایت برجسته می‌­شود. از این نظر آنچه در ویرایش رخ می­‌دهد، مانند حقیقتی است که حکیمان در روان‌شناسی و اخلاق نیز دائم به ما یادآور می‌شوند. اینکه همان عیب یا ضعف روانی و اخلاقی که در طرف مقابل مشاهده می‌کنیم، آزارمان می‌­دهد و از آن شکایت می‌­کنیم، دقیقاً به همان موردی اشاره دارد که خودمان به نوعی با آن درگیر هستیم. فقط دیگری مانند یک آینه آن را به چشم ما می‌آورد و ما را متوجه آن می­‌کند تا یک جا و یک زمان به آن بپردازیم و برطرفش کنیم.

ادامه دارد ...  

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۴۱
پروین شیربیشه
سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۲۹ ق.ظ

درس‌هایی از ویرایش‌گری برای نوشتن (بخش دوم)

... البته این اتفاق خوب، این عزم جزم شدن برای ساده و درست‌نویسی، علاوه‌بر ویرایش، جاهای دیگری نیز ممکن است رخ دهد. مثلاً زمانی­‌که یک نوشته‌­ی خوب می‌خوانی. نوشته‌‌ای که به ویرایش چندانی (چه افزودن، چه کاستن و چه تصحیح و تغییر) نیاز ندارد! زمانی‌که کار دشوار و پر زحمتِ خواندنِ نوشته‌های پیشا-ویراسته، و ویرایش نوشته­‌هایی به قلم‌های متفاوت را انجام داده باشی، چنین متنی به‌راحتی قابل‌تشخیص است. وقتی چند خط از آن را می‌خوانی، بوی خوب وضوح و صراحت متن به مشام جانت می‌‌رسد! شاید اینجا فقط در نقش یک خواننده به متن بپردازی، اما نویسنده را به خاطر بی‌نیازی متن نگارش شده‌­اش به ویرایش، در دل تحسین می­‌کنی.

خواننده­‌ی ویراستار همان‌زمان دوست دارد خودش دست به قلم شود و چیزی بنویسد. فرقی نمی‌کند چه چیزی! و در چه گونه‌­ای! حتی دوست دارد نامه­‌ای بنویسد و از نویسنده­‌ی متن خوبی که چند دقیقه پیش مشغول خواندنش بود، صمیمانه تشکر کند و بگوید از طرز نوشتنش چه چیزهای زیادی آموخته است!

ادامه دارد ...                     

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۲۹
پروین شیربیشه
دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ق.ظ

درس‌هایی از ویرایش‌گری برای نوشتن (بخش اول)

وقتی کار ویرایش را بنا به دلیلی شروع می­‌کنی، با دقت زیادی که این کار از تو می‌طلبد و توجه ذهنی شدیدی که نسبت به حروف، کلمات و علامت‌­­ها پیدا می­‌کنی، کم‌کم احساس می­‌کنی داری وسواس پیدا می­‌کنی! این حالت سخت است، بد است، مثل بیماری یا یک جور بیمار شدن است. اما فواید زیادی هم دارد. اکنون می‌خواهم درباره­‌ی یک فایده­‌ی بزرگ کارِ ویرایش برای کارِ«نوشتن» سخن بگویم، و تجربه و دریافتم را با شما به اشتراک بگذارم.

وقتی ویرایش می­‌کنی، از زاویه‌­ی یک خواننده که هم­‌زمان خودش دوست دارد دست به قلم یا کی‌­بُرد شود و بنویسد، پُر از انگیزه برای چگونه نوشتن می‌­شوی. می‌خواهی فُرم و صورت نوشتنت را تغییر دهی. می‌خواهی درست بنویسی. واضح بگویی. کوتاه و ساده و رسا. مخصوصاً در مورد درست‌­نویسی‌ها و رعایت الگوهای نگارشی. مثلاً وقتی قرار است برای جایی مقاله‌ای بنویسی. می‌خواهی متعهدانه و با‌مسئولیت بنویسی، و به‌عبارتی حرف بزنی. چون احساس می‌کنی دست‌کم یکی مثل خودت قرار است نوشته­‌ی تو را بخواند و ویرایش کند. پس اولین و مهم‌ترین نکته این است که نوشته­‌ی تو برای او قابل‌خواندن و قابل‌درک باشد. با تعهد و مسئولیت می‌نویسی تا ویرایش بعد از نگارش تو، به حداقل برسد. علاوه‌بر ویراستار نوشته، خواننده‌ها را هم ملاحظه می‌­کنی. آنها محکوم نیستند جملات طولانی تو را دنبال کنند و برای ندانستن معنای کلمات مهجور و دشواری که تو بدون دلیل خاصّی به کار برده‌­ای یا توضیحی درباره‌ی آنها نداده­‌ای، از خواندن دلزده شوند.    

آنچه از تجربه­‌ی ویرایش برای نوشتن می­‌آموزی، شبیه این جمله­‌ی سعدی به نقل از لقمان حکیم است: «ادب از که آموختی؟ از بی‌­ادبان!» البته باید دید، آنچه در‌خصوص نوشتار در فرایند ویرایش­ متن، برای ویراستار آموخته و به ذهن او دوخته می­‌شود، چگونه در نوشتن به‌طورعملی به­ کارش می‌­آید؟ و ویراستار در مقام نویسنده چه میزان در کاربست تجربه‌­ها و آموخته‌هایش موفق می­‌شود؟

ادامه دارد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۰۱
پروین شیربیشه