به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

به وبلاگ پرنویسا خوش آمدید
هر نوشته‌ای برای خواندن متولد می‌شود

«نوشتن» کسب و کارِ من است!
در این وبلاگ،
نمونه‌هایی از ثبت اندیشه‌ و احساسم را
بیشتر به صورت «درباره‌نویسی» و «شعر» بیان می‌کنم.

سپاسگزارم که آنها را با ذکر نام این وبلاگ با خوانندگان دیگر به اشتراک می‌گذارید

۴۲ مطلب با موضوع «درباره‌ها» ثبت شده است

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۴۴ ق.ظ

شباهت نوشتن و رانندگی

شباهت نوشتن و رانندگی


امروز می‌خواهم از شباهت «نوشتن» و «رانندگی کردن» برای شما بگویم. 

شاید در نظر اول بین این دو کار شباهت زیادی نتوان پیدا کرد. 


🍀 از یک شباهت ظاهری و نقطه مشترک شروع کنیم

نوشتن و رانندگی هر دو با دست انجام می‌شوند. اما خُب در رانندگی پاها هم دخالت دارند. البته در نوشتن هم می‌توانیم پاهای خود را زیر میز حرکت دهیم. اما ارتباطی به نوشتن ندارند. 


🍀 هماهنگی اعضاء: چشم و دست

در رانندگی دست‌ها، پاها، چشم و دیدن و ذهن با هم هماهنگ هستند. همزمان جلو، کنار و پشت سر خودمان را به کمک آینه ها می‌بینیم. با پاها پدال‌ها رو می‌گیریم. با دست فرمان را تکان می‌دهیم و دنده عوض می‌کنیم.

در نوشتن هم دست‌ها و چشم‌ها با هم هماهنگ می‌شوند و با هم کار می‌کنند. چه به صورت سنتی با کاغذ و خودکار بنویسیم، چه تایپ کنیم و لمسی. 

البته بنا به تجربه بیشترین حدّ این هماهنگی در نوشتن، در حالت تایپ وجود دارد. این مطلب را از بسیاری دوستان دیگر هم که معمولاً نوشته‌ی خود را با تایپ می‌نویسند، شنیده‌ام. وقتی صورت چاپی کلمات و جمله‌ها را می‌بینی و پیش می‌روی، این هماهنگی به اوج خودش می‌رسد. 

در حالت عادی فکر می‌کنیم حرف‌ها و چیزهایی که می‌نویسیم، از ذهن ما می‌آید و دستان ما آن‌ها را می‌نویسند. اما گاهی در جریان تایپ، این سرعت آنقدر زیاد می‌شود که احساس می‌کنیم دست ما به ذهن و فکرمان پیشی می‌گیرد. مطالب چنان بدون مکث و فاصله بر صفحه‌ی کامپیوتر ظاهر می‌شوند که خیال می‌کنی قبل از ذهن به دستت منتقل شده‌اند!!!

اما واقعیت این است که سرعت فکر بسیار بسیار بالاتر از آن چیزی است که می‌پنداریم!


🍀 مهم‌ترین شباهت: هر دو مهارت هستند

من معمولاً در سمینارها و دوره‌های آموزشی‌ام اول در مورد این صحبت می‌کنم که نوشتن یک مهارت و یک کار مثل بقیه‌ی کارها است. برای همین مؤثرترین کار برای پیشرفت نوشتن، تمرین است. مثالی که استفاده می‌کنم، رانندگی است. 

نوشتن مثل رانندگی است. همان‌طور که رانندگی را به طور عملی یاد می‌گیریم، نوشتن را هم با انجام دادن و تمرین نوشتن باید بیاموزیم. دانستن یک سری مطالب تئوریک در مورد نوشتن فایده‌ی چندانی ندارد. هر نکته‌ای را که آموزش داده می‌شود و یاد می‌گیریم، باید اجرا کنیم. 


بعد چند تا سؤال از شرکت کنندگان می‌پرسم:


❓سؤال اول: آیا گواهینامه رانندگی دارید؟ 


❓❓اگر پاسخ شان مثبت باشد، سؤال دوم: آیا هر بار که رانندگی می‌کنید، بیشتر یاد می‌گیرید یا با رانندگی بیشتر، رانندگی شما بهتر می‌شود؟ 

معمولاً می‌گویند: هر چقدر بیشتر رانندگی می‌کنیم، رانندگی مان بهتر می‌شود. 

در واقع ما یک بار دوره‌ی آموزش رانندگی را به صورت تئوری و عملی می‌گذرانیم و پس از آن تا پایان عمر رانندگی را انجام می‌دهیم و در طول زمان راننده‌ی باتجربه‌ای می‌شویم. 

نوشتن هم مانند رانندگی، یک مهارت است که در طول زمان و با نوشتن بهتر می‌شود. البته آموزش، مطالعه و توجه به نکات هم در بهبود نگارش تأثیر دارند. برای همین است که نوشتن را یک مهارت آموختنی می‌دانیم. 

@parnevisa

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۶ ، ۰۰:۴۴
پروین شیربیشه
دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۱۲ ق.ظ

شب و نوشتن

شب و نوشتن

🖋🌙🖋🌙🖋

شب یکی از بهترین  و مناسب‌ترین زمان ها برای نوشتن است.

زمانی که هیاهوی روز فرو می‌نشیند. 

اگر آنقدر خسته نباشی که بتوانی بنشینی و بنویسی، نوشتن برایت لذت بخش خواهد بود. 

فرقی نمی کند چه بنویسی!

یک مقاله، یک پست کوتاه، یادداشت روزانه، چند صفحه کتاب یا چند خطّ خاطره 


⭐️🖋⭐️🖋⭐️


یکی از شگفتی‌های شب همین خلوتی است که با خودش می‌آورد و آدم را به خودِ خودش نزدیک‌تر می کند. 

برای نوشتن هم باید به خودت نزدیک شوی!

آنقدر که بتوانی متقاعدش کنی که بنشیند و یکی از دشوارترین کارهای عالم را انجام دهد!

شعری، داستانی، خاطره‌ای، مقاله‌ای یا هر چیز دیگر ...


🖋⭐️🌙🖋⭐️🌙🖋

مهم نوشتن است! 

نوشتن کار دشواری است که برخی شب‌ها آسان می‌شود!

آن شب‌ها خوابیدن را باید بی‌خیال شد!

امشب یکی از آن شب‌هاست!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۶ ، ۰۰:۱۲
پروین شیربیشه
جمعه, ۲۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۲ ب.ظ

درباره‌ی پروژه‌ی #زیبایی_پراکنی

«««  درباره‌ی پروژه‌ی #زیبایی_پراکنی  »»»


☘ یکی از علاقه‌های معمول ما آدم‌ها این است که وقتی چیز جالبی می بینیم، به هم نشان دهیم. 

به نظر من این یک کار غریزی انسان است. انسان که یک موجود اجتماعی است و هویتش با در کنار دیگر انسان ها زیستن، معنا پیدا می‌کند. همه‌ی ما همزمان هم مخاطب و تماشاگریم، و هم دیگران را مخاطب قرار می‌دهیم. 


☘☘ شبکه های اجتماعی هم به این هدف کمک می‌کنند. البته در این میان اهداف گوناگون دیگری هم دنبال می‌شوند. اینکه هر کاربری دوست دارد چه چیزهایی را به دیگران نشان بدهد یا درباره‌ی چه چیزهایی با آنها سخن بگوید، کاملاً به خودش برمی‌گردد. به جهانش، به حال و هوایش، به تفکراتش، به علایق و احساساتش! زیرا هر انسانی برای خودش عالَمی دارد! 


☘☘☘ من هم یکی از کاربران این عصر هستم با اهداف خودم و معنایی که این به اشتراک گذاری برایم دارد. 

من هم عالَمِ خودم را دارم! و دوست دارم تصویر، شعر، نوشته، موسیقی یا ویدئوی زیبا، با معنا و جالبی را با دوستانم، مخاطبانم و انسان‌های دیگر به اشتراک بگذارم.


☘☘☘☘ همیشه وقتی‌کتابی می‌خواندم که برایم جالب بود و ذهنم را سرشار می‌کرد، به دیگری هم می‌گفتم. به نظر من این کار مثل نشان دادن یک منظره‌ی زیبا، به یک دوست یا همراه در طول کوهپیمایی است! که به اندازه‌ی خودِ کوهپیمایی لذت بخش است. با هم دیدن زیبایی‌ها لذت بخش‌تر است!


☘☘☘☘☘ برای همین وقتی تصویر زیبایی می‌بینم یا شعر زیبا، موسیقی زیبا و ...، آن را به اشکال مختلف با دیگران به اشتراک می‌گذارم. البته توجه به زیبایی تا اندازه‌ی زیادی با رشته تحصیلی من «فلسفه هنر و زیبایی شناسی» هم ارتباط دارد. 


☘☘☘☘☘☘ تا اینکه تصمیم گرفتم برای این کار نامی انتخاب کنم. چون معمولاً با نام‌گذاری و انتخاب کلمه مناسب بیشتر و بهتر به کاری که می کنم نزدیک می‌شوم و آن را برای خودم معنادار می‌کنم. پس شروع کردم این دسته از تصاویر و پست هایم را با هشتگ زیبایی_پراکنی منتشر کنم تا از پست‌های دیگری که در زمینه نوشتن، شعر و ... می‌گذارم هم مشخص باشند 👇

#زیبایی_پراکنی 


🙅🌹زیبایی_پراکنی پروژه‌ای است که تازه شروع شده و تا هر وقت روی زمین باشم، ادامه می‌دهم. من فکر می‌کنم خوب است زیبایی ها را به یاد همدیگر بیاوریم! شاید با این کار بتوانیم از رنج و فرسایش جانکاه زشتی‌ها بکاهیم. زشتی جنگ، زشتی خشونت، زشتی دروغ، زشتی بیداد، زشتی نامهربانی. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۶ ، ۱۹:۰۲
پروین شیربیشه
سه شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۱ ب.ظ

شباهت نوشتن و بافتنی بافتن

شباهت نوشتن و بافتنی بافتن

🙅🙅🙅

برای خودم خیلی جالبه! این روزها که هوا کم کم داره سرد می‌شه، و سر و کله‌ی لباس‌های گرم پیدا می‌شه، من هم یادِ بافتنی بافتن افتادم. البته نه برای بافتن، بلکه یاد شباهت بافتنی و نوشتن افتادم.

داستانش برمی‌گرده به کتابی که پارسال شروع کرده بودم، و این روزها می‌خوام تمامش کنم و بفرستم برای چاپ. و البته همزمان یک کتاب خوب دیگه رو دارم شروع می‌کنم. یعنی شروع کردم و اصطلاحاً سر انداختم. «سر انداختن» یه اصطلاح آشنا برای ما خانوم هاست! مربوط به رشته‌ی هنری «بافتنی»! برایم خیلی بامزه بود و خودم از به کار بردن این اصطلاح حسابی کیف کردم. 

اینکه کتاب پارسال را که مثل بافته‌ی نیمه‌کاره‌ای که از گذشته باقی مانده، می‌خواهم تمام کنم. و همزمان استارت یک کتاب جدید را بزنم. کتابی که همزمان با شرکت در دوره‌ی انسان بیشتر از یک نفر، ایده‌اش به ذهنم آمد. کتابی نه در مورد نوشتن، بلکه در مورد درک من از زیبایی و نقش آن در زندگی ما انسان‌ها!

بافتن و نوشتن، مسئله این است!

لطفاً بافتن و نوشتن هر دو را در ذهن خودتان تجسم کنید. من از مقایسه‌ی این دو به چند نکته‌ی مهم رسیدم:


📌1. ما برای نوشتن، باید از یک جا شروع کنیم. این شروع کردن در بافتنی با سر انداختن آغاز می شود. چند دانه که بیس کار قرار می‌گیرند و بقیه‌ی دانه ها روی آنها سوار می‌شوند. در نوشتن هم با یک موضوع، یک ایده، یک نام یا یکی دو جمله‌ی ابتدایی که به ذهنمان می‌رسد، کار خودمان را شروع می‌کنیم. 


📌2. برای اینکه بافته‌ی ما جلو برود، ساعت‌ها باید ببافیم. حتماً مادر و خواهر خودتان را به یاد می‌آورید که در فصول سرد سال در حال بافتن بودند تا کلاهی، شال گردنی یا ژاکت و دست کشی برای عضوی از خانواده آماده کنند! در نوشتن هم باید ساعت‌ها بنویسیم تا مقاله یا کتابی از کار دربیاید. 


📌3. گاهی در بافتنی دانه‌ی زیر را به اشتباه رو می‌بافتیم یا بالعکس. و چند رج بالاتر که متوجه می‌شدیم، می شکافتیم و دوباره با دقت بیشتری شروع به بفتن می‌کردیم. در نوشتن هم گاهی پیش می آید که از موضوع دور می‌شویم. بعدش خودمان متوجه می‌شویم و تغییر مسیر می دهیم. 


📌4. اولش که داریم نوشتن را می آموزیم و تمرین می کنیم، کند پیش می رویم. در بافتنی هم اولش همین طور است! اما رفته رفته سرعت نوشتن و بافتن ما هر دو بسیار بالا می‌رود. 


📌5. در نوشتن واحد کار ما کلمه کلمه، مفهوم مفهوم و جمله به جمله است. در بافتن واحد کار ما دانه به دانه، و رج به رج است. 


📌 6. و مهم‌ترین شباهت: هر دو صبوری می‌طلبند. چون برای به نتیجه رسیدن باید زمانی بگذرد و ما این کار را در طول زمان انجام دهیم. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۶ ، ۲۳:۱۱
پروین شیربیشه

تا حالا به شباهت نوشتن، با کارهای دیگه فکر کردید؟

مدتی است که من دارم فکر می‌کنم و به نتایج جالبی هم دارم می‌رسم. دوست دارم درباره‌اش با شما صحبت کنم.

شباهت نوشتن با کارهای دیگه 

ما انسان‌ها کارهای مختلفی با دست‌های خودمون انجام می‌دهیم. 

تعداد این کارها خیلی زیاده: گذاشتن، برداشتن، دوختن، آشپزی، رانندگی، اتو کردن، تعمیر کردن اشیاء و ...

یکی از ساده ترین این کارها نوشتنه: چه با خودکار و روی کاغذ، چه تایپ و یا لمس صفحه ...

البته کارهای پیچیده تر و دقیق تری هم وجود داره: کارهای هنری، بافتن، جراحی کردن، ساز زدن و ...

بین این کارها و نوشتن، یه اشتراک خیلی واضح وجود داره. اینکه ظاهراً به وسیله‌ی دست‌ها انجام می‌شوند. دست‌ عضو خیلی جالبیه! سوژه‌ی خیلی جالبیه برای عکاسی! وقتی تو دانشگاه هنر درس می‌خواندم، دانشجوهای عکاسی زیادی رو می‌دیدم که به عنوان یه سوژ‌ه‌ی عکاسی روی دست‌ها کار می‌کردند و چیک چیک از دست آدم‌ها تو حالت‌های مختلف عکس می‌گرفتند...

اما اشتراک های مهم دیگری بین کارهای دستی مختلف و نوشتن که آن هم اتفاقاً با دست انجام می‌شود، وجود دارد که قصد دارم در چند پست آینده در موردشان برای شما بنویسم.

ایده‌ی شباهت نوشتن با کارهای دیگه از کجا آمد؟

من هم همیشه دوست داشتم درباره‌ی دست‌ها چیزی بنویسم، از آنها نقاشی بکشم، فیلم یا عکس بگیرم. این ایده با من بود. تا زمانی‌که روی موضوع نوشتن متمرکز شدم. 

وقتی در مورد فعل «نوشتن» فکر می‌کردم، نظرم بیشتر از همیشه به عملکرد مشترک دست‌ها در این همه فعل انسانی جلب شد. در ذهنم کارهای مختلف را که با دست انجام می‌شدند، مقایسه می‌کردم، و دست‌ها را در حالت‌های مختلف!

آن وقت بود که ایده‌ی شباهت نوشتن با کارهای دستی دیگر به ذهنم آمد. 

اما چرا به شباهت می‌پردازم، و نه تفاوت؟

در این مقایسه، پیدا کردن تفاوت‌ها کار چندانی از پیش نمی‌برد. تفاوت وجود دارد، چون این افعال متمایز هستند. من می‌خواهم از شباهت این کارها به نتیجه‌ی مشترکی برسم که نوشتن را از یک فعل بیگانه به یک فعل آشنا تبدیل کند.

منظور از این شباهت‌ها چیست؟

شباهت بین این کارها فقط به این برنمی‌گردد که با دست انجام می‌شوند. بلکه جنبه‌هایی از این کارها با هم شباهت دارند. به عبارت دیگر، این کارها از برخی جهات به هم شباهت دارند. 

چرا توجه به این شباهت‌ها مهم است؟

به نظر من، یادآوری این موضوع به ما کمک می‌کند که به کار نوشتن بیشتر نزدیک شویم و به آن به عنوان یک کار مثل هر کار دیگری نگاه کنیم. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که اغلب نوشتن به عنوان یک فعالیت ذهنی، بسیار دشوار پنداشته می‌شود. اما وقتی به آن به عنوان یک کار مانند کارهای دیگر بنگریم و سعی کنیم جنبه‌های مختلف آن را بشناسیم، دیگر زیاد آن را خاصّ و سخت نخواهیم دانست. این نگاه تازه به ما کمک می‌کند با کار نوشتن راحت‌تر رویارو شویم و این پیش فرض را کنار بگذاریم که ما از پسِ آن نمی‌توانیم بربیاییم.


💖دوست دارم به همه بگویم بیشتر بنویسند. تا زمانی که فرصت دارند! بیش از همیشه! 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۶ ، ۲۳:۰۲
پروین شیربیشه
دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۳۸ ق.ظ

درک بدون مرز بودن انسان و مسائلش

هنر "بدون مرز" است. چون انسان و مسائل انسانی، مشترک و بدون مرز هستند.

هنرمندان، نویسندگان و البته مردم عادی این موضوع ساده را خوب درک می‌کنند!

😊😊😊

اسکار 2017


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۳۸
پروین شیربیشه
يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۲۱ ب.ظ

درباره‌ی ویرایش

هر بار که نوشته‌ای را ویرایش می‌کنم، ایده‌های جالبی درباره‌ی این کار به ذهنم می‌آید که تجربه‌ی ویرایش را برایم جذاب‌تر و جدّی‌تر می‌کند. مثل همین که نوشتم!
یک بخش باطنی در ویرایش وجود دارد که با طرز بیان‌های نوشتاری متفاوت، و از این طریق اَشکال گوناگون درک و مفاهمه‌ی انسانی آشنا می‌شوی.
شاید برای من که سال‌ها فلسفه خواندم و این عادت ذهنی برایم شکل گرفته که به معنای هر چیزی بیاندیشم، این مهم‌ترین دلیلی باشد که هنوز ویرایش را با وجود دشواری‌هایش انجام می‌دهم:)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۲۲:۲۱
پروین شیربیشه
شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۰ ق.ظ

«درباره‌ی گویا شدن اثر هنری و کتاب»


«درباره‌ی گویا شدن اثر هنری و کتاب»


آثار هنری در انتظار دیده شدن و نمایش

مانند کتابهای کتابخانه: در انتظار خوانش

شیئیت آثار هنری در چنین وضعیتی - پس از تولید و پیش از به نمایش در آمدن - بیش از هر چیز دیگری نمایان می‌شود. درست مثل کالاهایی که تلنبار شده‌اند و هنوز فروش نرفته‌اند. کالبدهایی گویا که ساکت هستند. چون هنوز مخاطبی به آنها نظر نکرده و پرسشی از آنها نپرسیده است. وقتی نمایش آغاز شود، آنها سخن خواهند گفت!


این درست مانند زمانی است که کتابها تازه از چاپخانه درآمده‌اند و در انبار هستند. آنها هم اشیایی ساکت و خاموشند، گرچه کلی حرف و ایده در دل خود دارند. حتی وقتی در کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌ها هستند و خوانندگان از نیم‌رخ با آنها ارتباط برقرار می‌کنند.


کتاب زمانی که خواننده به آن نظر می‌کند، آن را می‌گشاید و شروع به خواندن آن می‌کند، تازه به سخن در می‌آید. 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۰۳:۲۰
پروین شیربیشه
شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۴ ق.ظ

یادداشت کوتاهی درباره‌ی نمایش «سقراط»


یادداشت کوتاهی درباره‌ی نمایش «سقراط» 

کاری از حمیدرضا نعیمی، شهریور و مهر 95، تالار وحدت (باز اجرا) 


روز اول مهرماه بود و کارگردان به رسم معمول پس از اجرا، آمد روی صحنه و اسامی افراد شهیری را که برای تماشای سقراطش آمده بودند خواند. او همچنین تولد بزرگانی از موسیقی و هنر را تبریک گفت.

لحظاتی بعد من و دوست همکلاسی‌ام که حدود 16 سال پیش تصمیم گرفتیم فلسفه بخوانیم، از سالن خارج شدیم. به دوستم گفتم:

«کارگردان در پایان نمایش، فراموش کرد دانشجویان فلسفه را یاد کند و اسمی از آنها ببرد!» 

دانشجویان فلسفه،

آنها که صادقانه قرنها پس از سقراط، هنوز پرسش می‌کنند و عازم سفر فلسفی بی‌بازگشتی می‌شوند تا خود را بشناسند.

من اینک، کار ناتمام او را با دریافت و تجربه‌ی زیباشناسانه‌ی خودم در مقام یک تماشاگر نمایش و یک جستجوگر فلسفه به پایان می‌رسانم و تماشای «سقراط»م را به «همه‌ی دانشجویان فلسفه» در همه‌ی دوران‌ها تقدیم می‌کنم. 

من و دوستم در طول نمایش سفر کردیم: همراه با مده‌آ، سافو، زانتیپه، سقراط، افلاطون و تئودوته. به یونان، به آتن، به 500 سال پیش از میلاد مسیح، به حیاط خانه‌ی تئودوته؛ و به دانشکده‌ی علوم انسانی، به کلاس‌های فلسفه، به امروز، اینجا و این شهر ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۰۲:۴۴
پروین شیربیشه



درباره‌ی کاراکتر «تیرزیاس» در نمایش «آنتیگُنه؟»

کاری از حمیدرضا هدایتی، تیر و مرداد 95، تماشاخانه باران


«آنگاه که خرد را سودی نیست، خردمندی،دردمندی است.» (اودیپوس سوفوکل)


«تیرزیاس» پیشگوی نابینای آثار سوفوکل، در نمایش «آنتیگُنه؟» خیلی خاصّ ظاهر شده است. تیرزیاس یک دانای کل است که لبخند به لب دارد و با وجود نابینایی، بهتر از شخصیت‌های مختلف افسانه‌های تبای سوفوکل از حقیقت تقدیر خبر دارد.


ادیپوس: ای مرد! آیا هنوز هم باید سخنانت را در پرده معما بپوشی؟

تیرزیاس: مگر نه آن است که تو در گشودن معما بنامی؟!

ادیپوس: تو مرا به سبب موهبتی که بزرگی من در آن است می‌نکوهی؟

تیرزیاس: شور بختی عظیم و هلاک تو در آن است! (اودیپوس سوفوکل)


شاید یکی از ارزش ها و فواید تماشای این نمایش، دیدن بازی این کاراکتر، میمیک، و ژست های متفاوت، مدرن و خاصّ او است. تیرزیاسِ عصا به دست در افسانه های تبای، در این نمایش چتری به دست دارد. هر جا حقیقتی فاش می‌شود، حادثه‌ای روی می‌دهد، و بحث و زد و خوردی بین کاراکترهای دیگر در‌می‌گیرد، تیرزیاس چتر به دست واکنش‌های جالبی از خودش بروز می‌دهد. طبق اظهارات بابک قادری بازیگر نقش تیرزیاس، هدایتی کارگردان این نمایش دست او را در طراحی و اجرای حرکاتش کاملاً باز گذاشته، و او نیز از پس این کار خیلی خوب برآمده است. 

به عنوان یک تماشاگر، نقش آفرینی کاراکتر تیرزیاس تأثیر بسیار زیادی بر من گذاشت. به طوری که پس از گذشت چند روز از تماشای نمایش، احساس می کردم او همین حالا در گوشه ای از صحنه ی زندگی من نیز خاموش و لبخند بر لب به نظاره ایستاده است.  همراه با واکنش هایی نظیر آنچه در صحنه‌ی «آنتیگُنه؟»  از او دیدم! 

«آنتیگُنه؟»  نمایشی بسیار دیدنی بود، به خصوص به خاطر وجود «تیرزیاس»، یک تیرزیاس فراموش نشدنی !!!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۰۲:۳۹
پروین شیربیشه