به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

به وبلاگ پرنویسا خوش آمدید
هر نوشته‌ای برای خواندن متولد می‌شود

«نوشتن» کسب و کارِ من است!
در این وبلاگ،
نمونه‌هایی از ثبت اندیشه‌ و احساسم را
بیشتر به صورت «درباره‌نویسی» و «شعر» بیان می‌کنم.

سپاسگزارم که آنها را با ذکر نام این وبلاگ با خوانندگان دیگر به اشتراک می‌گذارید

۴ مطلب با موضوع «درباره‌ها :: درباره‌ی نمایش‌ها» ثبت شده است

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۴ ق.ظ

یادداشت کوتاهی درباره‌ی نمایش «سقراط»


یادداشت کوتاهی درباره‌ی نمایش «سقراط» 

کاری از حمیدرضا نعیمی، شهریور و مهر 95، تالار وحدت (باز اجرا) 


روز اول مهرماه بود و کارگردان به رسم معمول پس از اجرا، آمد روی صحنه و اسامی افراد شهیری را که برای تماشای سقراطش آمده بودند خواند. او همچنین تولد بزرگانی از موسیقی و هنر را تبریک گفت.

لحظاتی بعد من و دوست همکلاسی‌ام که حدود 16 سال پیش تصمیم گرفتیم فلسفه بخوانیم، از سالن خارج شدیم. به دوستم گفتم:

«کارگردان در پایان نمایش، فراموش کرد دانشجویان فلسفه را یاد کند و اسمی از آنها ببرد!» 

دانشجویان فلسفه،

آنها که صادقانه قرنها پس از سقراط، هنوز پرسش می‌کنند و عازم سفر فلسفی بی‌بازگشتی می‌شوند تا خود را بشناسند.

من اینک، کار ناتمام او را با دریافت و تجربه‌ی زیباشناسانه‌ی خودم در مقام یک تماشاگر نمایش و یک جستجوگر فلسفه به پایان می‌رسانم و تماشای «سقراط»م را به «همه‌ی دانشجویان فلسفه» در همه‌ی دوران‌ها تقدیم می‌کنم. 

من و دوستم در طول نمایش سفر کردیم: همراه با مده‌آ، سافو، زانتیپه، سقراط، افلاطون و تئودوته. به یونان، به آتن، به 500 سال پیش از میلاد مسیح، به حیاط خانه‌ی تئودوته؛ و به دانشکده‌ی علوم انسانی، به کلاس‌های فلسفه، به امروز، اینجا و این شهر ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۰۲:۴۴
پروین شیربیشه



درباره‌ی کاراکتر «تیرزیاس» در نمایش «آنتیگُنه؟»

کاری از حمیدرضا هدایتی، تیر و مرداد 95، تماشاخانه باران


«آنگاه که خرد را سودی نیست، خردمندی،دردمندی است.» (اودیپوس سوفوکل)


«تیرزیاس» پیشگوی نابینای آثار سوفوکل، در نمایش «آنتیگُنه؟» خیلی خاصّ ظاهر شده است. تیرزیاس یک دانای کل است که لبخند به لب دارد و با وجود نابینایی، بهتر از شخصیت‌های مختلف افسانه‌های تبای سوفوکل از حقیقت تقدیر خبر دارد.


ادیپوس: ای مرد! آیا هنوز هم باید سخنانت را در پرده معما بپوشی؟

تیرزیاس: مگر نه آن است که تو در گشودن معما بنامی؟!

ادیپوس: تو مرا به سبب موهبتی که بزرگی من در آن است می‌نکوهی؟

تیرزیاس: شور بختی عظیم و هلاک تو در آن است! (اودیپوس سوفوکل)


شاید یکی از ارزش ها و فواید تماشای این نمایش، دیدن بازی این کاراکتر، میمیک، و ژست های متفاوت، مدرن و خاصّ او است. تیرزیاسِ عصا به دست در افسانه های تبای، در این نمایش چتری به دست دارد. هر جا حقیقتی فاش می‌شود، حادثه‌ای روی می‌دهد، و بحث و زد و خوردی بین کاراکترهای دیگر در‌می‌گیرد، تیرزیاس چتر به دست واکنش‌های جالبی از خودش بروز می‌دهد. طبق اظهارات بابک قادری بازیگر نقش تیرزیاس، هدایتی کارگردان این نمایش دست او را در طراحی و اجرای حرکاتش کاملاً باز گذاشته، و او نیز از پس این کار خیلی خوب برآمده است. 

به عنوان یک تماشاگر، نقش آفرینی کاراکتر تیرزیاس تأثیر بسیار زیادی بر من گذاشت. به طوری که پس از گذشت چند روز از تماشای نمایش، احساس می کردم او همین حالا در گوشه ای از صحنه ی زندگی من نیز خاموش و لبخند بر لب به نظاره ایستاده است.  همراه با واکنش هایی نظیر آنچه در صحنه‌ی «آنتیگُنه؟»  از او دیدم! 

«آنتیگُنه؟»  نمایشی بسیار دیدنی بود، به خصوص به خاطر وجود «تیرزیاس»، یک تیرزیاس فراموش نشدنی !!!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۰۲:۳۹
پروین شیربیشه
دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۳۲ ق.ظ

درباره‌ی نمایش «بیگانه» به روایت مسعود دلخواه

نویسنده: آلبر کامو؛ دراماتورژ و کارگردان: مسعود دلخواه؛ بازیگران: رحیم نوروزی، حسین سحرخیز، سیاوش چراغی‌پور، علی زرینی، حمیدرضا هدایتی، افسون دلخواه؛ خرداد و تیر 1395، تئاتر شهر، سالن چارسو


اینکه یک شخصیت درون‌گرا و فردگرا در رمان نویسنده‌ای چون آلبر کامو چگونه در صحنه‌ی نمایش ظاهر می‌شود، به تنهایی انگیزه‌‌‌ای خوب و کافی به نظر می‌رسد برای اینکه به سالن چارسوی تئاتر شهر بروی و به تماشای بیگانه به روایت دکتر مسعود دلخواه بنشینی. دلخواه برای تبدیل رمان بیگانه به نمایشنامه، به جای دو بخش و 11 فصل، آن را به قطعه‌های بیشتری تقطیع می‌کند. او گذشته را به حال و آینده، و صحنه‌های انتهایی دادگاه را به صحنه‌های ابتدایی ماجرا پیوند می‌زند.

نمایش با صدای شلیک یک و سپس چهار گلوله آغاز می‌‌شود. گلوله‌هایی که تعداد و درنگ موجود در بین فواصل شلیک آنها در داستان سبب کنجکاوی بازپرس هم می‌شود. سپس دادگاه را داریم و سربازی که «مورسو» را وارد دادگاه می‌کند، صحنه را برای او و ما توصیف می‌کند: عده‌ای عکاس و خبرنگار و شاهد که در صحنه‌ی دادگاه حاضرند. سپس به ما تماشاچیان که روبروی مورسو نشسته‌ایم، اشاره می‌کند و می‌گوید: «و هیئت منصفه»! به این ترتیب از همان آغاز نمایش، بیگانه‌ی دلخواه بسیار بیشتر از بیگانه‌‌ی خودِ کامو، ما را به مشاهده و داوری فرا‌خواند. بااین‌حال خود بارها و بارها داوری ما را پیش‌داوری می‌کند و آن را غیرمنصفانه و ظالمانه می‌داند. وقتی که وکیل مدافع مورسو که خود نیز در عین ناباوری با مورسو و اخلاقیات خاصّ درورن‌گرایانه و صداقت افراطیِ او  روبرو می‌شود، بارها و بارها از قاضی و دادستان می‌پرسد که آیا او برای اینکه مادرش مرده محاکمه می‌شود یا برای اینکه کسی را کشته ؟! به عبارت دیگر داوری ما و دادگاه بارها به چالش و تجدید نظر فراخوانده می‌شود.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۳۲
پروین شیربیشه
پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۷ ب.ظ

درباره‌ی نمایش «بازار عاشقان»

نویسنده: محمد ابراهیمیان؛ کارگردان: هادی مرزبان؛ بازیگران: فرهاد قائمیان، محمد حاتمی، شهرام عبدلی، فرزانه کابلی؛ فروردین 1395، تالار وحدت

«بازار عاشقان» با تمرکز بر موضوع «عشق» و «دادگاهی کردن عشق» با نمایش‌های دیگر در خصوص مولانا و شمس، مانند «شمس پرنده» کار خانم صابری تفاوت دارد. 

t1-2

محاکمه‌ی فرضی عشق با گزارش زیبایی که این نمایش از آن عرضه می‌کند، به صورت تلویحی بارها در تاریخ و فرهنگ ما رخ داده است، و منصور حلاج، عین‌القضاة همدانی و شیخ شهاب‌الدین سهروردی تنها چند تن از محکومان نام‌آشنای آن هستند. بنابراین پرسش  و پاسخ‌ها، و واکنشهای این دادگاه، فرازمان و قابل تعمیم‌‌اند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۵۷
پروین شیربیشه