به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

به وبلاگ پرنویسا خوش آمدید
هر نوشته‌ای برای خواندن متولد می‌شود

«نوشتن» کسب و کارِ من است!
در این وبلاگ،
نمونه‌هایی از ثبت اندیشه‌ و احساسم را
بیشتر به صورت «درباره‌نویسی» و «شعر» بیان می‌کنم.

سپاسگزارم که آنها را با ذکر نام این وبلاگ با خوانندگان دیگر به اشتراک می‌گذارید

۴۲ مطلب با موضوع «درباره‌ها» ثبت شده است

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۲۹ ق.ظ

درس‌هایی از ویرایش‌گری برای نوشتن (بخش دوم)

... البته این اتفاق خوب، این عزم جزم شدن برای ساده و درست‌نویسی، علاوه‌بر ویرایش، جاهای دیگری نیز ممکن است رخ دهد. مثلاً زمانی­‌که یک نوشته‌­ی خوب می‌خوانی. نوشته‌‌ای که به ویرایش چندانی (چه افزودن، چه کاستن و چه تصحیح و تغییر) نیاز ندارد! زمانی‌که کار دشوار و پر زحمتِ خواندنِ نوشته‌های پیشا-ویراسته، و ویرایش نوشته­‌هایی به قلم‌های متفاوت را انجام داده باشی، چنین متنی به‌راحتی قابل‌تشخیص است. وقتی چند خط از آن را می‌خوانی، بوی خوب وضوح و صراحت متن به مشام جانت می‌‌رسد! شاید اینجا فقط در نقش یک خواننده به متن بپردازی، اما نویسنده را به خاطر بی‌نیازی متن نگارش شده‌­اش به ویرایش، در دل تحسین می­‌کنی.

خواننده­‌ی ویراستار همان‌زمان دوست دارد خودش دست به قلم شود و چیزی بنویسد. فرقی نمی‌کند چه چیزی! و در چه گونه‌­ای! حتی دوست دارد نامه­‌ای بنویسد و از نویسنده­‌ی متن خوبی که چند دقیقه پیش مشغول خواندنش بود، صمیمانه تشکر کند و بگوید از طرز نوشتنش چه چیزهای زیادی آموخته است!

ادامه دارد ...                     

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۲۹
پروین شیربیشه
دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ق.ظ

درس‌هایی از ویرایش‌گری برای نوشتن (بخش اول)

وقتی کار ویرایش را بنا به دلیلی شروع می­‌کنی، با دقت زیادی که این کار از تو می‌طلبد و توجه ذهنی شدیدی که نسبت به حروف، کلمات و علامت‌­­ها پیدا می­‌کنی، کم‌کم احساس می­‌کنی داری وسواس پیدا می­‌کنی! این حالت سخت است، بد است، مثل بیماری یا یک جور بیمار شدن است. اما فواید زیادی هم دارد. اکنون می‌خواهم درباره­‌ی یک فایده­‌ی بزرگ کارِ ویرایش برای کارِ«نوشتن» سخن بگویم، و تجربه و دریافتم را با شما به اشتراک بگذارم.

وقتی ویرایش می­‌کنی، از زاویه‌­ی یک خواننده که هم­‌زمان خودش دوست دارد دست به قلم یا کی‌­بُرد شود و بنویسد، پُر از انگیزه برای چگونه نوشتن می‌­شوی. می‌خواهی فُرم و صورت نوشتنت را تغییر دهی. می‌خواهی درست بنویسی. واضح بگویی. کوتاه و ساده و رسا. مخصوصاً در مورد درست‌­نویسی‌ها و رعایت الگوهای نگارشی. مثلاً وقتی قرار است برای جایی مقاله‌ای بنویسی. می‌خواهی متعهدانه و با‌مسئولیت بنویسی، و به‌عبارتی حرف بزنی. چون احساس می‌کنی دست‌کم یکی مثل خودت قرار است نوشته­‌ی تو را بخواند و ویرایش کند. پس اولین و مهم‌ترین نکته این است که نوشته­‌ی تو برای او قابل‌خواندن و قابل‌درک باشد. با تعهد و مسئولیت می‌نویسی تا ویرایش بعد از نگارش تو، به حداقل برسد. علاوه‌بر ویراستار نوشته، خواننده‌ها را هم ملاحظه می‌­کنی. آنها محکوم نیستند جملات طولانی تو را دنبال کنند و برای ندانستن معنای کلمات مهجور و دشواری که تو بدون دلیل خاصّی به کار برده‌­ای یا توضیحی درباره‌ی آنها نداده­‌ای، از خواندن دلزده شوند.    

آنچه از تجربه­‌ی ویرایش برای نوشتن می­‌آموزی، شبیه این جمله­‌ی سعدی به نقل از لقمان حکیم است: «ادب از که آموختی؟ از بی‌­ادبان!» البته باید دید، آنچه در‌خصوص نوشتار در فرایند ویرایش­ متن، برای ویراستار آموخته و به ذهن او دوخته می­‌شود، چگونه در نوشتن به‌طورعملی به­ کارش می‌­آید؟ و ویراستار در مقام نویسنده چه میزان در کاربست تجربه‌­ها و آموخته‌هایش موفق می­‌شود؟

ادامه دارد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۰۱
پروین شیربیشه