فیلم «دوزخ، برزخ، بهشت»
نویسنده و کارگردان: بیژن میرباقری؛ محصول 1387
خلاصه داستان:
اپیزود اول: زن و شوهری پس از سالها همدیگر را میبینند. اپیزود دوم: مردی پس از سالها یاد عشق قدیمیاش میافتد. اپیزود سوم: زنی تصمیم میگیرد پس از مرگ شوهرش، کار او را ادامه دهد.
دربارهی نام فیلم و ارتباط آن با قصّهی فیلم
نخستین چیزی که در این اثر به چشم میخورد، نامی است که بر یک فیلم اپیزودی میبینیم و داستانهایی که بر پایهی ارتباط یک زوج: زن و مرد طرح میشوند و ردّپای هریک از آنها در اپیزود بعدی حاضر میشود. اما پرسش مهم این است که چرا سه اسم: دوزخ، برزخ و بهشت در عنوان چنین فیلمی آمده است؟ چرا این داستانها اینگونه نامگذاری شدهاند؟ این سه نام چه تناسب و ارتباطی با مرد و زن دارند؟
دوزخ، برزخ و بهشت، اسم سه مکان یا به عبارت دیگر سه زمان یا موقعیت است. آنها به موقعیتی هم درونی و هم بیرونی دلالت دارند. خودِ این سه واژه هم از نظر حروفی که در آنها بهکار رفته، قابل بررسی هستند. واژهی «برزخ» در حرف «ب» با «بهشت» و در «زخ» با «دوزخ» مشابهت دارد.
دوزخ برزخ بهشت
پس بیدلیل نیست که برزخ را حدّفاصل بین دو چیز یا دو جا نامیدهاند، زیرا هم از بهشت و هم از دوزخ سهم و بهرهای در آن وجود دارد. با وجودِ این، برزخ نه به تلخیِ و عذابآوریِ دوزخ، و نه به شیرینیِ بهشت است، و بیشتر برای انسان محلّ تشویش و اضطراب است. میتوان آن را اینطور تفسیر کرد: هنوز عذاب کاملاً برداشته نشده، اما حرف «ب» به معنی «بهتر شدن» نمایان است.
@@@
هرچند در نمایشِ این اثر دوزخ و برزخ و بهشت یکی پس از دیگری میآیند، ما سخنِ خود را از «بخشِ بهشت» آغاز می کنیم. این کار یک دلیل اصلی دارد: تم اصلی فیلم در دو بخش اول و دوم، یعنی دوزخ و برزخ، پنهان و نیمه پنهان است و تنها در بخش واپسین یعنی بهشت آشکار میشود. در این بخش راز اصلی فیلم فاش میشود، و مشخص می شود که بهشت، برزخ و دوزخ هریک بنابر روایت این فیلم چه هستند و چرا رابطهی بین زن و مرد با این سه گام، وضعیت، و یا گونهی خاصّ بهسر بردن بیان و توصیف شدهاند.
@@@
«کارآگاه» یا «ردّ پای کسی را گرفتن» (Sleuth)
ساخته: جوزف ل. منکه ویتس (Joseph L. Mankiewicz)، محصول 1972 انگلستان
به نمایش درآمده در سینما چهار، 91/9/17
خلاصه فیلم: یک نویسندهی داستانهای جنایی، آرایشگری را که عاشق همسرش شده، برای گفتگو به خانهی خود در میان جنگل دعوت میکند و به او پیشنهاد میدهد پیش از ازدواج با همسرش، جواهرات او را که به مبلغ بسیار بالایی بیمه شده با همدستی هم بدزدند. اما برنامه به درستی پیش نمیرود و یک قتل اتفاق میافتد...
فیلم «کارآگاه» با فضای نمایشگونهی خاص و پر از رمزگانی که دارد، هم از نظر تفسیری، و هم از نظر نقدی بسیار قابل بررسی است. این نوشتهی کوتاه میکوشد سه وجه برجسته و مهم اثر را برشمرده و اثر را از آن جهت مورد بررسی و تفسیر قرار دهد.
«خاکستر و خون» (Ashes and Blood)
ساخته: فانی آردانت(Fanny Ardant)، محصول 2009 فرانسه و رومانی
به نمایش درآمده در سینما چهار، 91/9/24
خلاصه فیلم: جودیت که سالها پیش از خانوادهاش در رومانی جدا شده و به تازگی شوهرش کشته شده، به همراه دو پسر و دخترش در فرانسه زندگی میکند. تا اینکه نامهای مبنی بر دعوت او و خانوادهاش برای مراسم عروسی دریافت میکند و به همراه فرزندانش به روستای پدری بازمیگردد. خاندانهای این روستا با آداب و رسوم خاصی زندگی میکنند و احترام به رسومشان را از هر چیز مهمتر میدانند. آنها با جودیت، فرزند ناخلف خانواده رفتار مناسبی ندارند ...
داستان فیلم دربارهی زنی است که تکتک عناصر زندگیش به گونهی خاصی با او در تعارض هستند، بهطوریکه سرنوشت او را به پایانی اندوهناک میکشانند. عشق و تصمیم او برای ازدواج با مردی که او را دوست دارد، با پذیرش دروغین پدرش و همزمان طرد او از خانواده و زادگاهش محکوم میشود. محکومیتی که با کشته شدن شوهر از سوی آنها چهرهی علنی به خود میگیرد.
این زن که مرارتها و رنجهای زندگی بدون همسر را تحمل میکند، سه فرزند نوجوان دارد که باید از آنها سرپرستی و مراقبت کند. در صحنهای از فیلم زن با شکستن شیشه مقداری از اندوهِ فرونهفتهی خود را بیرون میریزد، و سپس با تعویض و ترمیم آن، حسّ همدردی و شفقتش را نسبت به خود ارضاء میکند و گویی با این کار سعی میکند بر زخمهای خویش مرهمی بگذارد و آنها را التیام بخشد. این شکستن و درعینحال تعمیر شیشه، نمودی است از وضعیت دشواری که او در آن قرار گرفته و برون شُدی از آن نمییابد.