دربارهی فیلم «کارآگاه»، ساخته: جوزف ل. منکه ویتس
«کارآگاه» یا «ردّ پای کسی را گرفتن» (Sleuth)
ساخته: جوزف ل. منکه ویتس (Joseph L. Mankiewicz)، محصول 1972 انگلستان
به نمایش درآمده در سینما چهار، 91/9/17
خلاصه فیلم: یک نویسندهی داستانهای جنایی، آرایشگری را که عاشق همسرش شده، برای گفتگو به خانهی خود در میان جنگل دعوت میکند و به او پیشنهاد میدهد پیش از ازدواج با همسرش، جواهرات او را که به مبلغ بسیار بالایی بیمه شده با همدستی هم بدزدند. اما برنامه به درستی پیش نمیرود و یک قتل اتفاق میافتد...
فیلم «کارآگاه» با فضای نمایشگونهی خاص و پر از رمزگانی که دارد، هم از نظر تفسیری، و هم از نظر نقدی بسیار قابل بررسی است. این نوشتهی کوتاه میکوشد سه وجه برجسته و مهم اثر را برشمرده و اثر را از آن جهت مورد بررسی و تفسیر قرار دهد.
(1)
نمایشی از درون و ذهنِ انسان بر پردهی سینما
کارآگاه فیلمی است به اقتباس از نمایشی با همین نام نوشتهی آنتونی شافر که در 1970 به اجرا در آمد. فضا و درونمایهی بازیگونهی فیلم نیز به نمایش میماند. بخش عمدهی سکانسهای فیلم در فضای داخلی اتفاق میافتد. هرجا که واقعیت بیرونی از طریق عواملی قصد دارد وارد این فضای درونی شود، حضورش عامدانه حذف شده، یا با حداقل تظاهرات تنها به آن اشارهای سریع و گذرا میشود، مانند کپهی خاک در حیاط، صحنهی فرار مرد جوان، و سر رسیدن پلیس در پایان فیلم. این غلبهی درون بیش از همه، عطفنظری است به درون انسان، ذهن انسان و بازی یا نمایشی که مهرهها و بازیگران آن معدود و محدود به ذهن هستند و بیش از آنکه در بیرون جاری باشد، در درون جریان دارد. جایی که تمام بازیها از آنجا آغاز میشود. بنابراین فیلم از حیث نفسشناسی، و به اصطلاح جدید روانشناسی بسیار قابل تأمل است. پیرمرد نویسنده نمایشی را طراحی و شروع میکند که در واقع بازنمایی و بازتاب درون، ذهن و سرشت اوست. علاوه بر این، چند نمایش دیگر هم در فیلم وجود دارند: نمایش اول مرد جوان، که زمانی آغاز میشود که پیرمرد صورتک دلقک را بر سرش میگذارد و او با شلیک گلوله به پایین پلهها پرت میشود. و دو نمایش دیگر او در قالب بازرس قلّابی، کشته شدن تِئا و نمایش آخر که به مرگ واقعی او میانجامد. این چند نمایش قصد دارند تکثر امکانها، وضعیتها و رویدادهای دیگری را نشان دهند که از تصور ذهنی پیرمرد نویسنده خارج بودند، اما قابل رخ دادن هستند.
(2)
سرگردانی نویسندهی نشانهشناس در میان نشانههای پیرامونش
در فصولِ پایانی فیلم، یکی زمانی که بازرس قلّابی علائم جرم مرگ مرد جوان را یکییکی رو میکند؛ دوم زمانی که پیرمرد نویسنده حرفهای مرد جوان را در مورد کشته شدن تِئا باور کرده و سعی میکند علائم جرم را پیدا کند و از بین ببرد؛ و سوم زمانی که به سمت مرد جوان شلیک میکند و او درحالیکه نیمه جان افتاده با کشفِ رمزِ عروسکهای خانه، همهی آنها را با هم به صدا درمیآورد، پیرمرد نویسنده را در حالت مقهور و سرگردانی در میان نشانههای پیرامونش میبینیم که بسیاری از آنها برساخته یا نمودی از علایق و شخصیت خودِ او هستند. تمثیل کارآگاه که در عنوان فیلم هم دیده میشود، علاوه بر نویسندهی موردنظر، اشارهای است به نشانهشناس که کارآگاهی را میماند که باید دلالت هریک از نشانهها را در متن بیابد. با وجود این، در فضای نشانهای متن که آکنده از دلالتهای تو در تو، موازی، گوناگون و دائماً در حالِ خلق است، نشانه شناس هر چه قدر خبره باشد، باز هم کم میآورد، جا میماند و این اثبات ویژگی و قدرت نهفته در متن است.
(3)
هجویهای بر ژانر پلیسی در ادبیات و سینما
پیرمرد نویسنده که در کار خودش استاد است، نهایت دقّت و کوشش خود را در چینش و طراحی بازیِ مورد نظرش به کار میگیرد. اما با وجود این، نمایش در پایان پس از کشاکشهای مختلف به نفع او خاتمه نمییابد. بسیاری از نشانهها برخلاف تصور و انتظار او، و حتی علیه او تفسیر میشوند. همچنین بسیاری از رازهای زندگی شخصی و درونیات او که سالها آنها را پنهان کرده بود، فاش میشوند. رازِ به حرکت و صدا در آوردن عروسکها که در پایان توسط مرد جوان کشف میشود، تمثیلی از آنهاست. در مجموع نمایش شکستخوردن نویسندهی کهنهکارِ داستانهای پلیسی از یک مخاطب عام (مرد جوان)، و همچنین از مخاطبان عام فیلم را میتوان هجویهای بر ژانر مذکور دانست که تنها راز جاذبهی درونی آن رمزگذاریها و رمزگشاییهای پیاپی آن است که پس از گذشتِ زمان برای انسان کلیشهای و تکراری شده و جذابیتش را از دست میدهد.
پروین شیربیشه، نوشته شده در: 91/9/17، ویرایش و انتشار در: 18/94/12