«دربارهی گویا شدن اثر هنری و کتاب»
آثار هنری در انتظار دیده شدن و نمایش
مانند کتابهای کتابخانه: در انتظار خوانش
شیئیت آثار هنری در چنین وضعیتی - پس از تولید و پیش از به نمایش در آمدن - بیش از هر چیز دیگری نمایان میشود. درست مثل کالاهایی که تلنبار شدهاند و هنوز فروش نرفتهاند. کالبدهایی گویا که ساکت هستند. چون هنوز مخاطبی به آنها نظر نکرده و پرسشی از آنها نپرسیده است. وقتی نمایش آغاز شود، آنها سخن خواهند گفت!
این درست مانند زمانی است که کتابها تازه از چاپخانه درآمدهاند و در انبار هستند. آنها هم اشیایی ساکت و خاموشند، گرچه کلی حرف و ایده در دل خود دارند. حتی وقتی در کتابفروشیها و کتابخانهها هستند و خوانندگان از نیمرخ با آنها ارتباط برقرار میکنند.
کتاب زمانی که خواننده به آن نظر میکند، آن را میگشاید و شروع به خواندن آن میکند، تازه به سخن در میآید.
سال 94 شاهد پخش استندآپ کمدیهای زیادی در تلویزیون، و در برنامه خندوانه رامبد جوان بودیم. تجربهی تماشای این ژانر نمایشی مرا به تأمل و تفکر در این باره واداشت:
استندآپ کمدی بیش از همه چیز خلقیات انسان (نوع انسان)، و اخلاقیات جمعی از انسانها، مردم، و یک ملت را نشانه میرود که البته تحت تأثیر خواستها، عادتها و عوامل ... دیگری است. جمع دونفر به بالا، مثلاً یک خانواده یا جمع دوستان را در نظر بگیرید. انتقاد صریح برخورنده است و موجب موضعگیری و لجاجت میشود، راه حل زیرکانهتری وجود دارد! میتوان تعریف، آداب و روش استندآپ کمدی را آموخت و مانند آینهای اطرافیان را به تأمل دربارهی موضوعاتی مختلف، به ویژه اخلاقیات، عادات و رفتارهای عمومی واداشت. استندآپ کمدی حداقل مخاطب را به تفکر وا میدارد و حداکثر به تغییر و کنش و واکنش!