دربارهی نمایش «بیگانه» به روایت مسعود دلخواه
نویسنده: آلبر کامو؛ دراماتورژ و کارگردان: مسعود دلخواه؛ بازیگران: رحیم نوروزی، حسین سحرخیز، سیاوش چراغیپور، علی زرینی، حمیدرضا هدایتی، افسون دلخواه؛ خرداد و تیر 1395، تئاتر شهر، سالن چارسو
اینکه یک شخصیت درونگرا و فردگرا در رمان نویسندهای چون آلبر کامو چگونه در صحنهی نمایش ظاهر میشود، به تنهایی انگیزهای خوب و کافی به نظر میرسد برای اینکه به سالن چارسوی تئاتر شهر بروی و به تماشای بیگانه به روایت دکتر مسعود دلخواه بنشینی. دلخواه برای تبدیل رمان بیگانه به نمایشنامه، به جای دو بخش و 11 فصل، آن را به قطعههای بیشتری تقطیع میکند. او گذشته را به حال و آینده، و صحنههای انتهایی دادگاه را به صحنههای ابتدایی ماجرا پیوند میزند.
نمایش با صدای شلیک یک و سپس چهار گلوله آغاز میشود. گلولههایی که تعداد و درنگ موجود در بین فواصل شلیک آنها در داستان سبب کنجکاوی بازپرس هم میشود. سپس دادگاه را داریم و سربازی که «مورسو» را وارد دادگاه میکند، صحنه را برای او و ما توصیف میکند: عدهای عکاس و خبرنگار و شاهد که در صحنهی دادگاه حاضرند. سپس به ما تماشاچیان که روبروی مورسو نشستهایم، اشاره میکند و میگوید: «و هیئت منصفه»! به این ترتیب از همان آغاز نمایش، بیگانهی دلخواه بسیار بیشتر از بیگانهی خودِ کامو، ما را به مشاهده و داوری فراخواند. بااینحال خود بارها و بارها داوری ما را پیشداوری میکند و آن را غیرمنصفانه و ظالمانه میداند. وقتی که وکیل مدافع مورسو که خود نیز در عین ناباوری با مورسو و اخلاقیات خاصّ درورنگرایانه و صداقت افراطیِ او روبرو میشود، بارها و بارها از قاضی و دادستان میپرسد که آیا او برای اینکه مادرش مرده محاکمه میشود یا برای اینکه کسی را کشته ؟! به عبارت دیگر داوری ما و دادگاه بارها به چالش و تجدید نظر فراخوانده میشود.