به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

پرنویسا: وبلاگ پروین شیرِبیشه

به نامِ خُدا / پرنویسا

به وبلاگ پرنویسا خوش آمدید
هر نوشته‌ای برای خواندن متولد می‌شود

«نوشتن» کسب و کارِ من است!
در این وبلاگ،
نمونه‌هایی از ثبت اندیشه‌ و احساسم را
بیشتر به صورت «درباره‌نویسی» و «شعر» بیان می‌کنم.

سپاسگزارم که آنها را با ذکر نام این وبلاگ با خوانندگان دیگر به اشتراک می‌گذارید

پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۳۶ ق.ظ

اصلاً چرا ننویسیم؟! (درباره‌ی ننوشتن)

طرح پرسش: اصلاً چرا ننویسیم؟!

(درباره‌ی ننوشتن)


گاهی که با خودم تنها هستم و حرف می‌زنم، این سؤال را می‌شنوم!

من وقتی تنها هستم، مانند همه آدم‌ها به چیزهای زیادی فکر می‌کنم: به زندگی‌ام، به نوشتن و به چیزهایی که هر روز پی می‌برم ...

بارها این سؤال را شنیدم!

سؤالی که انگار از خودم و از همه انسان‌ها می‌پرسم. 

حالتم وقتی این سؤال را می‌پرسم بسیار جدّی است و تا اندازه زیادی هم با تعجّب همراه است. 

به یک بار پرسیدن آن هم اکتفا نمی‌کنم و چند بار می‌پرسم: 

واقعاً چرا 

چرا ننویسیم؟!!!!


امروز بار دیگر این سؤال را از خود پرسیدم و حالا از شما می‌پرسم!

بیاییم از دو گزینه زیر، یکی را انتخاب کنیم: 

1. چون ...

2. بی‌دلیل


این پست ناتمام است. 

تا هر کس که آن را می‌بیند، به پاسخش فکر کند!


بررسی پاسخ‌هایی برای ننوشتن!


بیایید برای پیدا کردن علل ننوشتن، اول به دلایل ننوشتن گوش بدهیم. 

برای ننوشتن چه دلایلی داریم؟ 


یادآوری 1. علت با دلیل تفاوت دارد، و این تفاوت را در بحث «ننوشتن» به خوبی قابل مشاهده است!

مهم‌ترین تفاوت علت و دلیل این است که اولی وجود دارد، اما دومی را ما می‌سازیم. اولی حقیقت دارد، اما دومی‌ ساختگی‌ است. البته در بهترین حالت، دلیل ما می‌تواند درست و منطبق با علت یا واقعیت باشد.


یادآوری 2. گاهی در پی دلیل و علت به «مانع» و «موانع» می‌رسیم. 

یعنی‌ هیچ دلیل موجّه و علت واقعی برای‌ انجام ندادن یا انجام نشدن یک کار وجود ندارد. بلکه مانع و موانعی در کار است که باید شناسایی و برطرف شوند. 


شاید برای پیدا کردن پاسخ، بهتر باشد یک بار دیگر این سؤال را در زمان حال بپرسیم:

مثلاً این سؤال را این طور بپرسیم: « چرا نمی‌نویسیم؟ »


بهانه‌های معمول ما آدم‌ها، پاسخ نیستند. چون دلیل هستند. آن هم دلایل نا موجّه!

بیشتر توجیه هستند! توجیه به این معنا که ما سعی می‌کنیم «ننوشتن» را با حرفی که می‌زنیم توجیه کنیم. 

بهانه‌ها یا توجیه‌هایی مانند: وقت ندارم، حوصله ندارم، خیلی کار دارم و ...

مهم نیست این توجیه‌ها را با چه کلماتی و در چه جمله‌ها و چه بسته‌بندی و در یک کلام، با چه ادبیاتی ارائه می‌دهیم. جنس و  ماهیت آنها توجیه و بهانه‌ است و با کمی دقت، آنها ماهیت خودشان را به ما نشان می‌دهند.

بنابراین خوب که نگاه می‌کنیم می‌بینیم پاسخ درست و حسابی برای این پرسش نداریم.

بهترین قاضی در این وضعیت خودِ ما هستیم.

این ما هستیم که می‌توانیم به زندگی‌خودمان درست نگاه کنیم و ببینیم واقعاً چرا نمی‌نویسیم؟!

 

بیایید به کتاب‌ها، مقالات ، نوشته‌ها و نویسندگانی نگاه کنیم که آنها را نوشته‌اند. آیا آنها در شرایط کاملاً‌ مساعد و مطلوبی زندگی می‌کردند و چیز می‌نوشتند؟

بسیاری از آثار مهم ادبیات جهانی محصول زندگانی دشوار نویسندگانی‌ هستند که در شرایطی بسیار سخت‌تر از ما به سر می‌بردند و می‌نوشتند.


بیایید از خودم شروع کنم. من که عاشق نوشتن بودم و هستم و وقتی‌ می‌نویسم، از این کار لذت می‌برم. 

با این حال، زمانی‌که نمی‌نویسم، پاسخ و دلیل درست و حسابی برای آن ندارم.

نه تنها پاسخی ندارم، بلکه سؤالاتی مانند اینها هم از راه می‌رسند و مرا بمباران می‌کنند: 

آیا وقتی نمی‌نویسم، اوضاع بهتر می‌شود؟! یا به کارهای دیگر می‌رسم؟ مثلاً‌ بیشتر ورزش می‌کنم یا کمی تفریح می‌کنم؟


- نه.


- آیا وقتی نمی‌نویسم، وقتم را ذخیره می‌کنم برای کارهایی که بسیار بیشتر از نوشتن می‌ارزند؟

- آیا وقتی نمی‌نویسم خوشحال‌ترم؟ حالم بهتر است؟ یا اوضاع؟


- نه، نه ...


- صادقانه می‌گویم نه!


نوشتن مرا شادتر می‌کند. وقتی می‌نویسم احساس می‌کنم زنده و در تکاپو و در حال شناخت هستم.


بنابراین ننوشتن‌م را هیچ طور نمی‌توانم توجیه کنم. 

ننوشتن برای من، نقطه ایستا شدن و شروع رخوت است. 

جایی که از حرکت و شناخت دست برمی‌دارم و در سیاهچاله‌های ناامیدی فرو می‌روم. 



در برابر اینهمه اشتیاق و امید و حرکت که نوشتن در ما ایجاد می‌کند و برمی‌انگیزد، 

حقیقتاً ننوشتن را هیچ طور نمی‌شود توجیه کرد!


نوشتن حتی یک خطّ ...


به خودم می‌گویم:

تنها در صورتی می‌توانی روزت را بدون نوشتن سپری کنی که

زمانت را طوری بگذرانی و کاری بهتر و مؤثر از نوشتن انجام دهی تا روز بعد، بهتر و بیشتر پای نوشتن بنشینی!


برای همین، حتی آن روز که نمی‌نویسم، باز در طلب نوشتن و به فکر نوشتن هستم.

ایده‌های تازه را جمع و ثبت می‌کنم. 

مسیر عبور جمله‌ها و کلمات را در ذهنم دنبال می‌کنم.

یا به استقبال‌شان می‌روم یا بدرقه‌شان می‌کنم. 

به آنها می‌گویم موقع نوشتن به همه شما می‌پردازم. 

برای‌ اینکه فراموشتان نکنم، موقتاً جایی یادداشت‌تان می‌کنم. بعداً سر فرصت پیشتان می‌‌آیم. 

البته بسیاری‌ از آنها مدت‌هاست منتظرند!


برای همین باید منظم‌تر و بیشتر بنویسم. 

هر روز!

این بهترین قرار است! 


نکته آخر. گوش دادن به دلیل‌های خودم و آدم‌ها برای ننوشتن، به من کمک می‌کند که «انسان»: این موجود پیچیده و ناشناخته را بیشتر و بهتر بشناسم.

گاهی ما دچار یک اهمال‌گرایی شدید یا ترس از روبرو شدن با یک موضوع هستیم که آنها هم ریشه در موضوعات دیگری‌ دارند. نوشتن و ننوشتن عرصه‌ای است که ما با این ابعاد وجودی و موانع خودساخته آشنا و روبرو می‌شویم. از این جهت می‌توانم بگویم که محکم شدن برای نوشتن و عازم شدن به سفر نوشتن می‌تواند زندگی و درون ما را متحوّل و دگرگون کند. 

بنابراین با نوشتن می‌توان تغییری بنیادین در خود پدید آورد. چیزی که شاید سال‌ها و مدت‌ها (یعنی یک عمر) به دنبال آن بوده‌ایم. 


آیا اکنون وقتش نشده؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۰۳
پروین شیربیشه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی