يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۴۵ ب.ظ
شعر تذکار
«به یاد آوردن، نه یاد گرفتن» سقراط
باران را به یاد داری؟
کاسههای پر از آب باران را چطور؟
و دستان پر از اندوه خود را ؟!
به یاد بیاور که آفتاب دریا را خشک نمیکند
و باران اقیانوس را لبریز نمیسازد
به یاد بیاور که امروز تنهایی و فردا نیز
به یاد بیاور که شاخهها چگونه زیر پای تو شکستند
و گلها از تند باد خشمت پر پر شدند
دستانت را به آسمان برسان
تا مبادا پاهایت تو را تا گور خاموش مرگ ببرند
و پشت سر، سیلی عزادار آشفتهسر تو را همراهی کنند…
آینه به چه کارت آید؟
تو را نظارهی چالهآبها بس است
تو را ترنّم محزون باران پاییزی بس است
برخیز و از اینجا تا ابدیت بدو ...
1379-80
۹۵/۰۱/۰۱